بسترم خالیست از اندام او
بستر آغوشم از تاب تنش
بوسه ام از شعله های بوسه اش
سینه ام از نرمی پیراهنش
کلبه ام را جستجو کردم دریغ
هیچ از او دیگر نمی بینم اثر
روی آن بالش که او سر می نهاد
عطر گیسویش نمی پیچد دگر
مانده چشمانم تهی از شور و شوق
مانده لبهایم خموش از انتظار
مانده ام دلخسته و سست و خمود
نا امید و ناتوان و بیقرار
جای آن ویرانه ها در قلب او
کاخ زیبای محبت ساختم
با قمار عشق کردم و لیک
زندگانی با نگاهش باختم
من نهال عشق او را کاشتم
مرد دیگر میوه اش را می چشد
من به چشمش راز ناز آموختم
مرد دیگر ناز او را می کشد
6771 بازدید
7 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
8 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian